کیمیای زندگی...

خاطرات و زندگی روزمره

کیمیای زندگی...

خاطرات و زندگی روزمره

اولین پارک رفتن کیمیا برای بازی...

شیرینی من روز جمعه بردیمت پارک قیطریه که سرسره و الاکلنگ بازی کنی، آخه سری پیش همچین نگاه وسایلا میکردی که نگو.... اما چون هوا یه کم سرد بود سوارت نکردم، گفتم توی دلت نمونه،‌ بردمت سرسره و الاکلنگ و ماشین موزیکال چرخشی سوارت کردم. 

 

خوشگلم فضای سربسته نمی برمت که مریض نشی، اینجا هم بردمت که فضای بازه و یه وقت ویروس نباشه توی محیط،‌ بعدش کلی ضدعفونیت کردم،‌ انشالله که به خیر بگذره. 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
زهرا۱۱۰ سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ق.ظ

ماشاا... کیمیا جون روز بروز خوشگل تر و دوست داشتنی تر میشه .... امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشین

ممنون خاله

ندا چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ب.ظ http://nikaasali.blogfa.com

چه دخمل خانومی شده کیمیا عسلی
قربونش برم چقدر هم بزرگ شده
همیشه خنده رو لبات باشه خانوم طلا

نسرین مامان انیسا چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ب.ظ http://anisayenazam.blogfa.com

کیمیا جونم ما شا الله هر روز خوشگل تر و دوست داشتنی تر میشه .قربونش برم چقدر هم بزرگ شده. همیشه خنده رو لبات باشه عروسک خاله. راستی کدوم پارک رفتی که اینقدر اسباب بازیهای خوشگل داره اخه من خیلی خوشم اومد خاله جون

خاله جون مامانم که نوشته پارک قیطریه! خیلی هم هواش خوبه...

نیلی جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ق.ظ

کیمیا من دارم میام پیشت باهم بازی کنیم...!!! البته اگه مامانت بزارره و نگه که من ویروس دارم..!! خنده غشیییییییی

بیا دوست جونم... منتظرتم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد