کیمیای من ۱۱ ماهت هم تموم شد ها،از دیروز رفتی تو ۱۲ ماهگی، دیگه ۶ تا دندون داری، راه میری و کاملا فهمیده شدی.
فرشته من دیروز که جمعه بودیم و خونه بودیم کلی راه رفتی، از راه رفتن خسته که نمیشی هیچ،کلی هم ذوق زده میشی...
داشتم با خاله تلفنی صحبت میکردم که اومدی و گوشی رو از دستم گرفتی که خودت صحبت کنی،دیگه هم بهم نمیدادی که خاله گفت تو نباید باید این گوشی صحبت کنی،بده مامانت، تو هم عین برق اونو دادی به من و خودت دستت رو گرفتی جلو گوشت و شروع کردی به حرف زدن... دلم غش کرد برات مامان جون...
من و بابایی دیروز سرمون رو تکون میدادیم به چپ و راست و لالای لالایی میخوندیم که تو هم فورا شروع کردی همین کار رو انجام دادی...
تا بابایی میره حموم تو هم پشت سرش میدویی و میگی آبببا(یعنی آب بازی) قربونت برم که عاشق حمومی...
دیشب گیر داده بودی به بینی من، هی با دستت میکندیش! بعدش هم با یه گاز گنده میخواستی کلکش رو بکنی! اولش فکر کردم میخوایی بوسم کنی، آخه ۲-۳ روزه از هر کی خوشت بیاد لبات رو به حالت خنده میبری جلو و میچسبونی به لپش، اما دیدم رفتی رو بینیم و گازش گرفتی!!!
ول کن ماجرا هم نبودی و همش میخواستی گازش بگیری...
سلام امیدوارم زودتر اولین تولدش برسه و کلی حال کنین
خاله ایشالله که سال دیگه نینی کوچولوی شما هم محکم تو بغلته... مراقبش باش...
سلام تولد یازده ماهگیت مبارک کیمیای زندگی
به ما ه سر بزنین
چشم خاله...
اومدیم....
آفرین به تو دخمل زرنگ که راه میری خوشگلم بوسسسس
منم بوسسسس به خاله...
سلام گل دخملی
تولد 11 ماهگیت مبارک ایشاله همیشه شاد و سلامت باشید و دل مامان گلتو شاد کنی قربونت برم طلایی
مرسی خاله...
از لپ های ریحانه جون یه ماچ جانانه کن...