کیمیای زندگی...

خاطرات و زندگی روزمره

کیمیای زندگی...

خاطرات و زندگی روزمره

جمعه ای که گذشت...

عزیزم جدیدا (۱-۲ هفته میشه)شیر که میخوایی میگی اَم و آب رو هم میتونی تلفظ کنی، ‌دیگه این دو تا رو که بخوای میگی، بقیه چیزا رو هم با اشاره نشون میدی!‌ راحت داری منظورت رو میرسونی به من عسلکم... 

 

دیروز عصبانیم کردی و سرت داد زدم،‌بعدش شما هم باهام قهر کردی!!‌نه میومدی بغلم نه اَم میخواستی!! 

 

فکر کنم دو تا دندون دیگه از پایین میخوایی درآری، آخه باز اون قاشق پلاستیکی بنفش رو گرفتی دستت و داری می جویش!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد